آرمانم آرزوست...
چند روز پیش، بعد از مدتی که دلم میخواست بخوانمش، خواندم. حدس می زدم که طوفانی باشد. همین طور بود. وقتی که در نیمه های شب میخواندمش، به هیجان آمدم. خدایا! من باید یک کار بزرگ انجام بدهم! من می توانم!
این، همان پیام امام، به مناسبت سالگرد کشتار حجاج در مکه است. همان پیام پذیرش قطعنامه، معروف به جام زهر. اما بخش اول آن مد نظرم است. عباراتش را ببینید:
* امروز جنگ حق و باطل، جنگ فقر و غنا، جنگ استضعاف و استکبار، و جنگ پابرهنه ها و مرفهین بى درد شروع شده است.
* ملت عزیز ما که مبارزان حقیقى و راستین ارزشهاى اسلامى هستند، به خوبى دریافته اند که مبارزه با رفاه طلبى سازگار نیست، و آنها که تصور مى کنند مبارزه در راه استقلال و آزادى مستضعفین و محرومان جهان با سرمایه دارى و رفاه طلبى منافات ندارد با الفباى مبارزه بیگانه اند. و آنهایى هم که تصور مى کنند سرمایه داران و مرفهان بى درد با نصیحت و پند و اندرز متنبه مى شوند و به مبارزان راه آزادى پیوسته و یا به آنان کمک مى کنند آب در هاون مى کوبند. بحث مبارزه و رفاه و سرمایه ، بحث قیام و راحتطلبى ، بحث دنیاخواهى و آخرتجویى دو مقوله اى است که هرگز با هم جمع نمى شوند. و تنها آنهایى تا آخر خط با ما هستند که درد فقر و محرومیت و استضعاف را چشیده باشند.
* جنگ ما جنگ عقیده است، و جغرافیا و مرز نمى شناسد. و ما باید در جنگ اعتقادىمان بسیج بزرگ سربازان اسلام را در جهان به راه اندازیم.
* ما مى گوییم تا شرک و کفر هست، مبارزه هست. و تا مبارزه هست، ما هستیم. ما بر سر شهر و مملکت با کسى دعوا نداریم. ما تصمیم داریم پرچم لا اله الا اللّه را بر قلل رفیع کرامت و بزرگوارى به اهتزاز درآوریم.
از افق دید این مرد الهی متعجب شدم. از این که مردی در سالیان کهولت سن، در سال آخر عمرش، این چنین با هیجان و جوانانه، از "آرمان"هایش بگوید. آن قدر با شور و شوق که دیگران را هم به وجد بیاورد.
اما آن چیزی که آزارم می دهد، خلاء "آرمان" بین نسل جوان و حتی غیر جوان است. کم نیستند جوانانی را که می شناسم و معتقدم می توانند بزرگ ترین بارهای این انقلاب را بر دوش بکشند. هیچ فرق اساسی ای بین این نسل و آن نسل که فرماندهان لشگر و تیپ در طول دفاع مقدس بودند نیست، مگر خلاء "آرمان".
مدرسه و خانواده و دانشگاه و جامعه و البته دشمنان ما، انسان های بی آرمان و یا کوته آرمان تربیت می کنند. نگاه های کوتاه مدت و افق های محدودی که در لا به لای افکار ما وجود دارد، سبب می شود تا دغدغه های حداقلی داشته باشیم. اگر دغدغه ی آرمان گرایی داشته باشیم، دیگر تنبلی معنایی ندارد. آدمی برای آرمانش تلاش می کند و هر چه این آرمان، بلندتر باشد، این تلاش بیشتر خواهد بود.
پ.ن:
۱. آرمان گرایی به معنای نفی واقع بینی نیست. باید واقع را به آرمان ها نزدیک کرد و نه بالعکس.
۲. این که چه طور می تواند فردی را آرمان گرا کرد، مفصل است و بنده هم کم سواد. ولی یک راه اصلاح مبانی فکری و باورهاست و یکی هم ایجاد درد با مشاهده ی مشکلات.
۳. دانلود متن پیام امام از اینجا